مختار:
تو چرا از قافله ای عشق جاماندی؟
کیان:
راه گم کردم ابواسحاق...
مختار:
راه بلدی چون تو که راه گم کند؛
نابلدان را چه گناه!
کیان:
#راه را بسته بودند از #بیراهه رفتم.
هر چه تاختم مقصد را نیافتم.
وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود..
مختار:
شرط عشق ؛ جنون است ؛
ما که ماندیم ،
#مجنون نبودیم...
❤شرط اول قدم آنست كه مجنون باشی❤
تاريخ : جمعه 7 مهر 1396 | 6:43 | نویسنده : ❤خادم المهدی (عج) ❤ |